درسوگ عالم آل رسول (آیت الله رضوانی یکاولنگی)
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

بهار آمده است، ولی گیسو ی پریش دارد ونوای نینوا.

بهار آمده است، با موژه ی خون چکان وسینه ی پر از شقایق.

بهار آمده و سروقامتش شکسته است .

پرستو را چه شده که اینسان مویه می کند وخدا را به استغاثه می خواند.

کدامین سنگ هجران بربال پرستو داغ ناسور نشانده است.

چلچله ها چرا چله نشین اشک شده ویک کربلا  سکوت دارد.

مگر نه این است که چلچله ها پیغبران سرور اند ورسولان رویش.

مگرنه این است که پرستو برشانه های گلبهار غزل بخواند وماسوی الله  را به «رقصی به سوی خداخواند».

پس کدامین واقعه،  چلچله را گلوشکسته وپرستو را سینه دریده است و ازخدا تا کربلا گریه می کنند.

پس کدامین رخداد هول آور، رعشه بر اندام زمان افکنده است که عرش وفرش لباس عزا برتن دارد وسینه ی صدچاک.

آی قاصدک! تو بگو  که کدامین واقعه ی ناخوانده را برصور اسرافیل دمیده اند که از عرش نای نی.می شنویم وفرشیان دیده در دریای خون می شویند.

نه! نه! نیازی به گفتن ندارد واین داغی نیست که بازگفته شود.

آخر داغ فرقت گل روی او را می توان روایت کرد؟

آیامی شود شرح این هجران وسوز جدایی را حکایت؟.

جان از تن رفته است ودل با دلستان نیزهم. 

آه! پرستو ! آه! پرستو پرستو بخوان که ما هم دل تنگ عُلقه آن عَلقمه دیرین هستیم

چلچله بسرای که دل هوای گرستن دارد وسینه شرحه است.

بخوان تا باهم بنالیم که دل کربلا کربلا اشک ببارد چنان که دیروز آسمان کربلا کربلا گریست تا او را وداع کند**.

پرستو پرستو پرستو بخوان چنان که دیروز وداعیه خواندی وملائیک  گریستند وامام زمان نیزهم.

پرستو پرستوپرستو دیگر باره ودیگر گونه بخوان که درمان این هجران اشک نیسان گون است.

مگر می شود هجران چنان عزیزی را به حکایت روایت کرد که در فرقتش آسمان گریست .

مگر نه این است که سفیر حق به طریق وحی غیر منزل به اشارت روایت کرده است:

« هرگاه عالم فقیه سیر سفر به لاهوت کند ناسوتیان می گریند ولاهوتیان می نالند وعرش می لرزند و وادی ها هول آور می شوند وصحرا ها سر برزانوی غم می گیرند.»

آری اینگونه است که دیدیم هنگامه وداع جانسوز آن عالم آل رسول، آسمان گریست وتا بهشت آلاله ها راهش را گلاب پاشید تا مبا دا بر عزادارانش گرد راه نشیند.

دیدیم که در بهار که فصل خنده گل ها است وآیینه گردانی خورشید، گل های بهشت رضا شبنم بر مژگان داشت وخورشید جیهون جیهون اشک ریخت .

آری دیروز وقتی عالم آل رسول رضوانی رضوان نشین را امت وداع می گرد آسمان هم گریست واز حرم تا حرم واز بهشت تا بهشت را گلاب پاشید تا مبادا عزاداران آن عالم عامل به قرآن سوز برجان  حس کند وگردی برچهره بیبنند.

تا دیروز اگر عالمان فقط می خواند وما میشنیدیم که در سوگ عالم فقیه آسمان وملائکه وپست وبلندی ها ی زمین می گریند، دیروز  با چشم خود دیدیم وبا تمام وجود درک کردیم وبا فطرت حس نمودیم که در سوگ استاد رضوانی آسمان وخورشید گریست وپست وبلندی های زمین لبریز از اشک ملائکه بود.

براستی رضوانی چه کرده بود که خدا وامام زمان با اشک خورشید اورا همراهی نمود.

استاد رضوانی چگونه زیسته بود که روز وداعش سینه ی زمین چاک خورد وچشم آسمان گریست .

رضوانی که نه سردر گرو سیاست داشت ونه علقه سنادید در دل ونه برگنج دنیا چمبر زده بود.

چه شد وچه کرده بود که خدا وامام زمان او راچنین تشییع نمودند. الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿25﴾

همه ی اینها فقط یک جواب دارد، او خودرا به خدا سپرده بود . إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ﴿7﴾

هُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ

استاد رضوانی همان کسی بود که نهج علی منهجش بود وقرآن خدا تن پوشش وراه محمد طریقتش.

استاد رضوانی  طریقتش از شریعت می گذشت واز شریعت به حقیقت می رسید  نه آنکه شریعت در طریقت گم شود وحقیقت منهای شریعت خلق گردد.

او نیم قرن تدریس علوم آل محمد کرد وبرمنبر رسولِ برحق، فقط آیات قرآن می خواند و تفسیرش را از نهج البلاغه علی می گفت ودرایتش را از فقه امام صادق ومعضلاتش را با زبان امام باقر می شکافت تا زمزم معرفت بجوشد وسلسبیل ایمان در بهشت جان روان گردد تا سرچشمه وصال بپیوند وجاودانگی معنا یابد.

اینگونه بود که خد ا وامام زمان اورا بااشک خورشید تشییع نمودند تا پاک وطاهر به وصال جانان پیوندد ومهمان پیغمبران باشد واز دست علی کوثر رضوان نوشد:   

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿28﴾فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿29﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي.

**

اشاره است به باران ملاییم بهار، هنگام تشییع پیکر آن فقیه فرزانه.


April 13th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي